بکوی میکده هرکس که رفت باز از عارف قزوینی غزل 44

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

بکوی میکده هرکس که رفت باز آمد

1 بکوی میکده هرکس که رفت باز آمد ز قید هستی این نشئه بی نیاز آمد

2 هزار شکر که ایران چو کبک زخمی باز برون ز پنجه شاهین و شاهباز آمد

3 بگو که پنهان گردند قاطعان طریق از آنکه قافله دزد رفته باز آمد

4 مدرس از ره ترکیه و حجاز و عراق دوباره چون شتر لوک بی جهاز آمد

5 چه احترام بر آن حاجیست مرد مرا که بی وضو سوی حج رفت و بینماز آمد

6 میان دیو و سلیمان چه امتیاز که رفت سوی سبا و ز کف داد امتیاز آمد

7 برفت کاش مساوات بر نمیگردید که مشت ما بر بیگانه کرد باز آمد

8 وکیل یزد چه گودرز فاتحی وافور بکف گرفته چه گرزی و چون گراز آمد

9 ز من بگوی بلوطی غلامحسین دگر مگیر معرکه یکمشت حقه باز آمد

10 فدای سرو که چون تن بزیر بار نداد گه نمایش آزاد و سر فراز آمد

11 به نی بگوی که از ناله در خود آتش زن که عارف همچو تو نالان به سوز و ساز آمد

عکس نوشته
کامنت
comment