1 بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن که فرصتی که ترا دادهاند، بی بدل است
1 گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانهای عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیدهاند
2 من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم بپای کاش میپرسید کس، کایشان بچند ارزیدهاند
1 کارها بود در این کارگه اخضر لیک دوک تو نگردید ازین بهتر
2 سر این رشته گرفتی و ندانستی که هریمنش گرفتست سر دیگر