- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گهی به کعبۀ جانان سفر توانی کرد که در منای وفا ترک سر توانی کرد
2 براه عشق توانی که رهسپر گردی اگر که سینۀ خود را سپر توانی کرد
3 بچار بالش خواب آنگهی تو تکیه زنی که تن نشانۀ تیر سه پر توانی کرد
4 نسیم صبح مراد آنگهی کند شادت که خدمت از سر شب تا سحر توانی کرد
5 ز فیض گفت و شنودش چه بهره ها ببری اگر بطور شهودش گذر توانی کرد
6 ترا ببوی حقیقت دماغ تر گردد اگر که دیو طبیعت بدر توانی کرد
7 اگر بلند شوی از حضیض وهم و خیال ز اوج عقل چه خورشید سر توانی کرد
8 ره ارچه تیره و تار است و طی او مشکل ولی به همت اهل نظر توانی کرد
9 جدا مشو ز در دوست مفتقر هرگز که چارۀ دل ازین رهگذر توانی کرد