- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند. ,
2 درشتی و نرمی به هم در به است چو فاصد که جراح و مرهم نه است
3 درشتی نه گیرد خردمند پیش نه سستی که ناقص کند قدر خویش
4 نه مر خویشتن را فزونی نهد نه یکباره تن در مذلت دهد
5 شبانی با پدر گفت: ای خردمند مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
6 بگفتا: نیکمردی کن نه چندان که گردد خیره گرگ تیز دندان