- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد وان چشم کجا خسپد کو چون تو شهی یابد
2 ای عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب کان یار بهانه جو بر تو گنهی یابد
3 من بنده آن عاشق کو نر بود و صادق کز چستی و شبخیزی از مه کلهی یابد
4 در خدمت شه باشد شب همره مه باشد تا از ملاء اعلا چون مه سپهی یابد
5 بر زلف شب آن غازی چون دلو رسن بازی آموخت که یوسف را در قعر چهی یابد
6 آن اشتر بیچاره نومید شدست از جو میگردد در خرمن تا مشت کهی یابد
7 بالش چو نمییابد از اطلس روی تو باشد ز شب قدرت شال سیهی یابد
8 زان نعل تو در آتش کردند در این سودا تا هر دل سودایی در خود شرهی یابد
9 امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن تا هر دل اللهی ز الله ولهی یابد
10 اندر پی خورشیدش شب رو پی امیدش تا ماه بلند تو با مه شبهی یابد