- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
2 یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
3 هم تازهرویم هم خجل هم شادمان هم تنگدل کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را
4 گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت میدهی جز سر نمیدانم نهادن عذر این اقدام را
5 چون بخت نیکانجام را با ما به کلی صلح شد بگذار تا جان میدهد بدگوی بدفرجام را
6 سعدی عَلَم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان ما بت پرستی میکنیم آن گه چنین اصنام را