توگویی مگر مرغ از ملک‌الشعرا بهار مثنوی 642

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

توگویی مگر مرغ دستانسرای

1 توگویی مگر مرغ دستانسرای به ژاغر نهان کرده باریک نای

2 نه نای و نه انگشت نایی پدید نه‌ لب کاندر آن نای دم دردمید

3 نوازد به جادوگری نای خویش فزاید بهر نغمه آوای خویش

4 تو گویی‌بر آن تنگ و باریک شاخ گشاده یکی بزمگاهی فراخ

5 نوازندگانی سر از باده مست به‌ خنیاگری برده یکباره دست

6 هم‌آهنگ‌، با نای‌ها، چنگ ها درآمیخته جمله آهنگ‌ها

7 همه سازها بر اغانی زنند اوانی همی بر اوانی زنند

عکس نوشته
کامنت
comment