1 امروز ناقصان به کمالی رسیدهاند کز خودسری به حرف سلف خط کشیدهاند
2 انکار کاملان همه را نقل مجلس است ناکس گمان برد که به معنی رسیدهاند
3 این امت مسیلمه ز افسون یک دو لفظ در عرصهٔ شکست نبوت دویدهاند
4 از صنعت محاوره لولیان فارس هندوستانیان تمغل خزیدهاند
5 سحر است روستایی و، انگار شهریان جولاه چند، رشته به گردون تنیدهاند
6 از حرفشان تری نتراود چه ممکن است دونفطرتان سفال نو آبدیدهاند
7 بیحاصلی ز صحبتشان خاک میخورد چون بید اگر به هم ز تواضع خمیدهاند
8 هرجا رسیدهاند به ترکیب اتفاق چون زخمهای کهنه نداوت چکیدهاند
9 هرگاه وارسی به عروج دماغشان در زیر پا چو آبله بر خویش چیدهاند
10 پیران این گروه به حکم وداع شرم بیشبنم عرق همه صبح دمیدهاند
11 پاس ادب مجو ز جوانان که یک قلم از تحت و فوق چشم و دیرها دریدهاند
12 گویا عففتراش و خموشان تپش تلاش خرد و بزرگ یک سگ عقرب گزیدهاند
13 انصاف آب میخورد از چشمهسار فهم خرکرهها کرند و سخن کم شنیدهاند
14 در خبث معنیی که تنزه دلیل اوست لب باز کردهاند به حدی که ریدهاند
15 بیدل در این مکان ز ادب دم زدن خطاست شرمی که لولیان همه تنبک خریدهاند
دیدگاهها **