- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست عذری که او نخواست، تبسم ، نهفته خواست
2 من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست
3 از نوک غمزه سفته شد و خوب سفته شد درهای راز هم که نگاهش نسفته خواست
4 لطف آمد و تلافی سد ساله میکند خشم ارچه کرد هر چه در این یک دو هفته خواست
5 بارد به وقت خود همه باران التفات ابر عنایتی که ریاضی شکفته خواست
6 دل را نوید کاتش خوی تو پاک سوخت خار و خسی کش از سر آن کوی رفته خواست
7 شکر خدا را که مرد به بیداری فراق وحشی کسی که دیدهٔ بخت تو خفته خواست