امروز بت من سر پیکار از امیر معزی نیشابوری غزل 12

امیر معزی نیشابوری

آثار امیر معزی نیشابوری

امیر معزی نیشابوری

امروز بت من سر پیکار ندارد

1 امروز بت من سر پیکار ندارد جز دوستی و عذر و لَطَف‌ کار ندارد

2 بشکفت رخم چون‌ گل بی‌خار ز شادی زیرا که ‌گل صحبت او خار ندارد

3 با گریه شد این چرخ ‌گهربار که آن بت بی‌خنده همی لعل شکربار ندارد

4 زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز کم جوی ز عطار که عطار ندارد

5 بِربود دلم زلفش و بیم است‌ که آن زلف زنهار خورد با من و زنهار ندارد

6 در شهر دلی نیست وگر هست‌ کدام است کاو در شکن زلف گرفتار ندارد

7 ماهی است‌ که مشک تبت و لالهٔ خود روی با زلف و رخش قیمت و مقدار ندارد

8 چون غمز‌ه کند نرگس او هیج مُشَعبد با نرگس او رونق بازار ندارد

9 من بنده ی آن ماه‌ که در جان و دل خویش جز بندگی شاه جهاندار ندارد

10 سلطان جهانگیر ملکشاه جوان‌بخت شاهی که به شاهی و هنر یار ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment