1 امروز که منزلم نصیبین گردید از داغ غمت دلم نصیبین گردید
2 دوری ز سر کوی تو از من دور است اما چه توان کرد نصیبب این گردد
1 مژده ای یعقوب دل کان یوسف کنعان رسید محنت بیانتهای هجر را پایان رسید
2 باز گردد ای جان بر لب آمده کان نازنین عیسی مریم صفت بهر علاج جان رسید
1 باز شد دل به درون نائره افروز فراق چون دهم شرح غم و غصه جانسوز فراق
2 خوابم از دیده و صبر از دل و تاب از تن شد وای من گر همه زینسان گذرد روز فراق
1 گر بی تو شوم شاد غمم روز فزون باد سر تا قدمم در یم آفات نگون باد
2 ور بر گل نسرین نگرم بی گل رویت چون غنچه دلم ته به ته آغشته خون باد