- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز صفای دلم از سیمتنی بود جانم پر از اندیشه ی نسرین بدنی بود
2 چون دسته ی گل ساعدم از داغ نهانی آراسته زان دست که گویی چمنی بود
3 پیرانه سرم ناصیه ی موی پریشان در سایه ی شمشاد قدی نسترنی بود
4 در تابه ی حمام دلم رفت چو ماهی نی زهره ی آهی نه مجال سخنی بود
5 در جوش در و بام ز نظاره ی دیدار گرمابه نه کز خلد برین انجمنی بود
6 از سجده ی شکرم سر شوریده نیاسود کان وصل نه اندازه ی حد چو منی بود
7 در پوست نگجیدم ازین شوق که دل را آب عرق سینه ی گلپیرهنی بود
8 بر چشمه ی خورشید دریغست گشودن چشمی که به دیدار چنان غمزه زنی بود
9 او رفت، فغانی بسر صفه حمام چون قالب جان رفته درون کفنی بود