امروز سماع از جلال الدین محمد مولوی غزل 2635

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

امروز سماع است و مدام است و سقایی

1 امروز سماع است و مدام است و سقایی گردان شده بر جمع قدح‌های عطایی

2 فرمان سقی الله رسیده‌ست بنوشید ای تن همه جان شو نه که ز اخوان صفایی

3 ای دور چه دوری تو و ای روز چه روزی وی گلشن اقبال چه بابرگ و نوایی

4 از خاک برویند در این دور خلایق کاین نفخه صور است که کرده‌ست صدایی

5 از کوه شنو نعره صد ناقه صالح وز چرخ شنو بانگ سرافیل صلایی

6 هین رخت فروگیر و بخوابان شتران را آخر بگشا چشم که در دست رضایی

7 ای مرده بشو زنده و ای پیر جوان شو وی منکر محشر هله تا ژاژ نخایی

8 خواهم سخنی گفت دهانم بمبندید کامروز حلال است ورا رازگشایی

9 ور ز آنک ز غیرت ره این گفت ببندید ره باز کنم سوی خیالات هوایی

10 ما نیز خیالات بدستیم و از این دم هستی پذرفتیم ز دم‌های خدایی

11 صد هستی دیگر به جز این هست بگیری کاین را تو فراموش کنی خواجه کجایی

عکس نوشته
کامنت
comment