- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز عید ماست، که قربان او شدیم اکنون شویم شاه، که دربان او شدیم
2 چندان غریب نیست که باشد غریبدار این سرو ماه چهره، که مهمان او شدیم
3 ای بادصبح، بگذر و از ما سلام کن بر روضهای، که عاشق رضوان او شدیم
4 فرخنده یوسفیست، که زندان اوست دل زیبا محمدیست، که سلمان او شدیم
5 این خواجه از کجاست؟ که «طوعا و رغبة» بیکره و جبر بندهٔ فرمان او شدیم
6 تا ما گدای آن رخ و درویش آن دریم ننشست خسروی، که ز سلطان او شدیم
7 گفتم: ز درد عشق تو شد اوحدی هلاک گفتا: چه غم ز درد؟ که درمان او شدیم