- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
2 بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
3 افسوس خلق میشنوم در قفای خویش کاین پخته بین که در سر سودای خام شد
4 تنها نه من به دانه خالت مقیدم این دانه هر که دید گرفتار دام شد
5 گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم چشمم در او بماند و زیادت مقام شد
6 ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
7 نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن توبت کنون چه فایده دارد که نام شد
8 از من به عشق روی تو میزاید این سخن طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد
9 ابنای روزگار غلامان به زر خرند سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد
10 آن مدعی که دست ندادی به بند کس این بار در کمند تو افتاد و رام شد
11 شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد