- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز اگر می بمن آن لب نرساند پیداست که مخمور تو تا شب نرساند
2 نظاره ی جولان توام کی برد از هوش گر این طرفت بازی مرکب نرساند
3 بیچاره خرابی که دلش سوزد و از بیم دستی بچنان عارض و غبغب نرساند
4 فریاد من از وعده خلافیست کز آن لب هر بوسه که گوید به من اغلب نرساند
5 برخاست شراری ز دل گرم فغانی آزار بگلبرگ تو یا رب نرساند