- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امروز بتم تیغ جفا آخته دارد خون دلم از دیده برون تاخته دارد
2 او را دلم آرامگه است و عجب این است کارامگه خویش برانداخته دارد
3 صد مشعله از عشق برافروخته دارم تا صد علم از حسن برافراخته دارد
4 جانم ببرد گر ز پی نرد بتازد زیرا که ااز آغاز تو را باخته دارد
5 صد سلسله دارد ز شبه ساخته برسیم وان سلسله گویی که مرا ساخته دارد