جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

به از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3037

غزل 3037 ام از 6329 غزلیات

به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی

1 به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی به جای عمر عزیزی چو عمر ما نشتابی

2 چو شب روان هوس را تو چشمی و تو چراغی مسافران فلک را تو آتشی و تو آبی

3 در این منازل گردون در این طواف همایون گر از قضا مه ما را به اتفاق بیابی

4 اگر چه روح جهانست و روح سوی ندارد ثواب کن سوی او رو اگر چه غرق ثوابی

5 بگو به تست پیامی اگر چه حاضر جانی جواب ده به حق آنک بس لطیف جوابی

6 هزار مهره ربودی هنوز اول بازیست هزار پرده دریدی هنوز زیر نقابی

7 چه ناله‌هاست نهان و چه زخم‌هاست دلم را زهی رباب دل من به دست چون تو ربابی

8 دلم تو را چو ربابی تنم تو را چو خرابی رباب می‌زن و می‌گرد مست گرد خرابی

9 همه ز جام تو مستند هر یکی ز شرابی ز جام خویش نپرسی که مست از چه شرابی

10 کجاست ساحل دریا دلا که هر دم غرقی کجاست آتش غیبی که لحظه لحظه کبابی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی

شاعر شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی چه کسی است ؟

شاعر شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی چیست ؟

قالب شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی غزل است

مضمون اصلی شعر به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر