به عالم از سر کلک وزارت درفشانی از کلیم غزل 522

کلیم

کلیم

کلیم

به عالم از سر کلک وزارت درفشانی کن

1 به عالم از سر کلک وزارت درفشانی کن بر اوج قدر دائم کار فیض آسمانی کن

2 بزرگان را به قدر کاردانی کار می‌افتد دل بیدار داری مملکت را پاسبانی کن

3 رضای خلق و خالق چون عنان هرگه به دست آید سوار توسن توفیق باش و کامرانی کن

4 ز بستان عقیدت نوبر اخلاص می‌چینی فلک را هم صلایی زن جهان را میهمانی کن

5 ز فیض قرب شاهنشه بهار عالم‌افروزی جهان را تازه‌رو همچون زر شاه‌جهانی کن

6 بر اوج رفعتی هرگاه اختر در گذر بینی دعا بهر دوام دولت صاحبقرانی کن

7 رسوم مردمی نو می‌کنی دیگر چرا گویم به شُکر قُرب شاهنشه به مردم مهربانی کن

8 طلای ما سیه تا بست و سیم ما سیه‌اندود چو روی خودفروشی نیست، قدردانی کن

9 زبان خیرخواهی غیر ازین حرفی نمی‌گوید دل از خود شاد دار و در دو عالم شادمانی کن

10 سخن را صاحبی اهل سخن را قدوه‌ای آمد کلیم از پشت گرمی بعد ازین آتش‌بیانی کن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر