- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند راز پنهان مرا ورد زبانها نکند
2 هیچ غم نیست که از ما همه عالم ببرند تیغ مژگان تو قطع از ما نکند
3 شده ام زخمی طفلی که چو از من گذرد زیر لب خندد و از شرم تماشا نکند
4 دارد امید هماغوشی خاک قدمی دیده من که به خورشید بغل وا نکند
5 شرر اشک ز آتشکده دل داریم چشم ما تکیه به سرمایه دریا نکند
6 گر بود سلسله زلف تو در دست اسیر عمر صد خضر به یک موی تو سودا نکند