به خاک پای امام و به حق نعمت از فیض کاشانی غزل 1146

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

به خاک پای امام و به حق نعمت او

1 به خاک پای امام و به حق نعمت او که نیست در سر من جز هوای خدمت او

2 بهشت اگرچه نه جای گناهکاران است گناه سوز بود آتش محبت او

3 اگر به معصیت آلوده گشت دامن من چه باک، پاک بود طاعتش به همت او

4 دمی خفاش گر افسرد غنچه دل را شکفته می‏شود از نوبهار دولت او

5 بود زمین و زمان از قدوم او خرم که او خلیفه حق است و دست قدرت او

6 چو دست بر سر ترسو نهد شجاع شود بخیل حاتم طی گردد از کرامت او

7 مطیع و عاصی خرد و کلان و ضیع و شریف برند بهره ز فیض زلال رحمت او

8 از آن پر است دل فیض از ولای امام که از نخاله طین وی است طینت او

عکس نوشته
کامنت
comment