به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند از سعدی شیرازی غزل 253

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند

1 به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند

2 طریق عشق جفا بردن است و جانبازی دگر چه چاره که با زورمند برنایند

3 اگر به بام برآید ستاره پیشانی چو ماه عید به انگشت‌هاش بنمایند

4 در گریز نبسته‌ست لیکن از نظرش کجا روند اسیران که بند بر پایند

5 ز خون عزیزترم نیست مایه‌ای در تن فدای دست عزیزان اگر بیالایند

6 مگر به خیل تو با دوستان نپیوندند مگر به شهر تو بر عاشقان نبخشایند

7 فدای جان تو گر جان من طمع داری غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند

8 هزار سرو خرامان به راستی نرسد به قامت تو و گر سر بر آسمان سایند

9 حدیث حسن تو و داستان عشق مرا هزار لیلی و مجنون بر آن نیفزایند

10 مثال سعدی عود است تا نسوزانی جماعت از نفسش دم به دم نیاسایند

عکس نوشته
کامنت
comment