- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست
2 آنجا که جمال دلبر آمد والله که میان خانه صحراست
3 وانجا که مراد دل برآمد یک خار به از هزار خرماست
4 گر چه نفس هوا ز مشکست ورچه سلب زمین ز دیباست
5 هر چند شکوفه بر درختان چون دو لب دوست پر ثریاست
6 هر چند میان کوه لاله چون دیده میان روی حوراست
7 چون دولت عاشقی در آمد اینها همه از میانه برخاست
8 هرگز نشود به وصل مغرور هر دیده که در فراق بیناست
9 اکنون که ز باغ زاغ کم شد بلبل ز گل آشیانه آراست
10 بر هر سر شاخ عندلیبیست زین شکر که زاغ کم شد و کاست
11 فریاد همی کند که باری امروز زمانه نوبت ماست