- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به اوجکبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا سر موییگراینجا خمشوی بشکنکلاه آنجا
2 ادبگاه محبت ناز شوخی برنمیدارد چو شبنم سر به مهر اشک میبالد نگاه آنجا
3 به یاد محفل نازش سحرخیزست اجزایم تبسم تاکجاها چیده باشد دستگاه آنجا
4 مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامانکن به هم میآورد چشم تو مژگانگیاه آنجا
5 خیال جلوهزار نیستی هم عالمی دارد ز نقش پا سری بایدکشیدنگاهگاه آنجا
6 خوشا بزم وفاکز خجلت اظهار نومیدی شرر در سنگ دارد پرفشانیهای آه آنجا
7 بهسعی غیرمشکل بود زآشوب دویی رستن سری در جیب خود دزدیدم و بردم پناه آنجا
8 دل ازکم ظرفی طاقت نبست احرام آزادی بهسنگ آید مگراین جام وگردد عذرخواه آنجا
9 بهکنعان هوس گردی ندارد یوسف مطلب مگر در خود فرورفتنکند ایجاد چاه آنجا
10 ز بس فیض سحر میجوشد ازگرد سواد دل همهگر شب شوی روزتنمیگردد سیاهآنجا
11 ز طرز مشرب عشاق سیر بینواییکن شکست رنگکس آبی ندارد زیرکاه آنجا
12 زمینگیرم به افسون دل بیمدعا بیدل در آن وادیکه منزل نیز میافتد به راه آنجا