-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به آن سرم که: سر خود ز می چو مست کنم گذر به کوچهٔ آن ترک میپرست کنم
2 به خیره سوختنم دست یافت دوست، مگر به چاره ساختن آن دوست را به دست کنم
3 به گردن دلم از نو درافگند بندی از آن کمند چو آهنگ بازرست کنم
4 دلم به دام بالها در اوفتد چون صید چو یاد صید که از دام من بجست کنم
5 هوای قد بلندش مرا چو پست کند نوای گفتهٔ خود را بلند و پست کنم
6 دلم به تیر غمش خسته گشت و میخواهم که جان خود هدف آن کمان و شست کنم
7 گرم طلب کنی، ای اوحدی، ازان درجوی که من به خاک سر کوی او نشست کنم