-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به بزمت شب خوش آن عاشق که سرگرم فغان افتد شود چون صبح روشن راست چون شمع از زبان افتد
2 چمن از بس که تاریکست بیشمع جمال او فروزم گر چراغ ناله مرغ از آشیان افتد
3 به خلوت هم نقاب از چهره هرگز برنیندازد مبادا شمع را زین بیشتر آتش به جان افتد
4 قبول عشق اگر داری طمع، از خرمی بگذر که گل چون بشکفد اینجا ز چشم باغبان افتد
5 اگر بر هم خورد عالم همان بر جای خود باشم نخواهد بردنش گر سایه در آب روان افتد
6 به سوز سینه پرناوکم گاهی نگاهی کن تماشا دارد آن آتش که اندر نیستان افتد
7 کلیم از چشم یار افکند این بخت سیه ما را الهی کوکب بختم ز بام آسمان افتد