به گلشنی که ز رویت نقاب از طبیب اصفهانی غزل 41

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

به گلشنی که ز رویت نقاب می‌افتد

1 به گلشنی که ز رویت نقاب می‌افتد ز چشم شبنم او آفتاب می‌افتد

2 به حشر دیدهٔ بی‌اشک را بهایی نیست گهر ز قدر فتد چون ز آب می‌افتد

3 فریب وعده‌ات آبی نزد بر آتش دل چو تشنه‌ای که به دام سراب می‌افتد

4 به غیر گلشن کویت طبیب راه بخست اگر بخلد رود در عذاب می‌افتد

عکس نوشته
کامنت
comment