1 به خدایی که آفرین کرده ست زیرکان را به خویشتن داری
2 که نیرزد به نزد همت من ملک هر دو جهان به یک خواری
1 زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید باد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژید
2 یاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروش بر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلید
1 نورد بودم ، تا ورد من مُورَّد بود برای ورد مرا ترک من همی پرورد
2 کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد
1 ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه
2 هر کجا بنگری ، دمد نرگس هر کجا بگذری ، برآید ماه