تا نگاه دل‌فریبش در نظر دارد مرا
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
1 تا نگاه دل‌فریبش در نظر دارد مرا ز آرزوی هر دو عالم بی‌خبر دارد مرا
2 گاه در اوج ترقی گاه در عین زوال ذره‌پرور مهر رویش در نظر دارد مرا
3 من نمی‌دانم چه بد کردم که بخت واژگون دور از این در چون دعای بی‌اثر دارد مرا
4 چشم مست ساقی از هر گردش پیمانه‌ای ریزه الماس گویی در جگر دارد مرا
5 استخوانم توتیا گردید از پامال دهر کو نسیمی تا چو گرد از جای بردارد مرا
6 روز و شب چون رشته تسبیح دست انداز عشق در سراغ یار در صد رهگذر دارد مرا
7 دور ز آب و رنگ آن باغ و دلم گل می‌کند این نهال خشک دائم بارور دارد مرا
8 چون فروغ شمع کافتد پرتوش شب‌ها در آب عکس رخسار تو روشن تا سحر دارد مرا
9 کی کشم قصاب دیگر منت بال هما سایه شمشیر او تا جا به سر دارد مرا