جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

به از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2511

غزل 2511 ام از 6329 غزلیات

به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی

1 به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی چرا بیگانه‌ای از ما چو تو در اصل از مایی

2 تو طوطی زاده‌ای جانم مکن ناز و مرنجانم ز اصل آورده‌ای دانم تو قانون شکرخایی

3 بیا در خانه خویش آ مترس از عکس خود پیش آ بهل طبع کژاندیشی که او یاوه‌ست و هرجایی

4 بیا ای شاه یغمایی مرو هر جا که ما رایی اگر بر دیگران تلخی به نزد ما چو حلوایی

5 نباشد عیب در نوری کز او غافل بود کوری نباشد عیب حلوا را به طعن شخص صفرایی

6 برآر از خاک جانی را ببین جان آسمانی را کز آن گردان شده‌ست ای جان مه و این چرخ خضرایی

7 قدم بر نردبانی نه دو چشم اندر عیانی نه بدن را در زیانی نه که تا جان را بیفزایی

8 درختی بین بسی بابر نه خشکش بینی و نی تر به سایه آن درخت اندر بخسپی و بیاسایی

9 یکی چشمه عجب بینی که نزدیکش چو بنشینی شوی همرنگ او در حین به لطف و ذوق و زیبایی

10 ندانی خویش را از وی شوی هم شیء و هم لاشی نماند کو نماند کی نماند رنگ و سیمایی

11 چو با چشمه درآمیزی نماید شمس تبریزی درون آب همچون مه ز بهر عالم آرایی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی

شاعر شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی چه کسی است ؟

شاعر شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی چیست ؟

قالب شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی غزل است

مضمون اصلی شعر به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر