به پنجم چو رهام از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 25

ابوالقاسم فردوسی

آثار ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

به پنجم چو رهام گودرز بود

1 به پنجم چو رهام گودرز بود که با بارمان او نبرد آزمود

2 کمان برگرفتند و تیر خدنگ برآمد خروش سواران جنگ

3 کمانها همه پاک بر هم شکست سوی نیزه بردند چون باد دست

4 دو جنگی و هر دو دلیر و سوار هشیوار و دیده بسی کارزار

5 بگشتند بسیار یک با دگر بپیچید رهام پرخاشخر

6 یکی نیزه انداخت بر ران اوی کز اسب اندر آمد به فرمان اوی

7 جدا شد ز باره هم آنگاه ترک ز اسب اندر افتاد ترک سترگ

8 به پشت اندرش نیزه‌ای زد دگر سنان اندر آمد میان جگر

9 فرود آمد از باره کرد آفرین ز دادار بر بخت شاه زمین

10 به کین سیاوش کشیدش نگون ز کینه بمالید بر روی خون

11 به زین اندر آهخت و بستش چو سنگ سر آویخته پایها زیر تنگ

12 نشست از بر زین و اسبش کشان بیامد دوان تا به جای نشان

13 به بالا برآمد شده شاد دل ز درد و غمان گشته آزاددل

14 به پیروزی شاه و تخت بلند به کام آمده زیر بخت بلند

15 همی آفرین خواند سالار شاه ابر شاه کیخسرو و تاج و گاه

16 که پیروزگر شاه پیروز باد همه روزگارانش نوروز باد

عکس نوشته
کامنت
comment