به غبار عالم جستجو ز چه از بیدل دهلوی غزل 2636

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشسته‌ای

1 به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشسته‌ای که به پیش پای تو یکدل است و هزار شیشه شکسته‌ای

2 نبری ز خیال کسان حسد نکنی تخیل ظلم و کد که ز دست‌های دعای بد به‌کمین تیغ دو دسته‌ای

3 سر و برگ عشرت صد چمن به حضور غنچه نمی‌رسد تو بهار رونق خلد شو ز همان دلی‌که نخسته‌ای

4 به حضور بارگه ادب ستم است دم زدن از طلب تک و تازگرد نفس مبر به دری‌که آینه بسته‌ای

5 زگل تعلق این چمن به‌کجاست لالهٔ‌گوش من چو سحر به دام و قفس متن نفسی و از همه رسته‌ای

6 ز فضولی هوس بقا شده‌ای به عبرتی آشنا مژه‌گر رسد به خم حیا چو خیال ز آینه جسته‌ای

7 نه قوی است مجمع طاقتت نه حواس رابطه جرأتت به کف تو وهم ازین چمن گل چیده داری و دسته‌ای

8 نفس از کشاکش مدح و ذم چقدر برآردت از عدم به تأمل از چه گره خوری که چو رشتهٔ بگسسته‌ای

9 چه بلاست بیدل بی‌خبر که به ناله هرزه شدی سمر همه راست درد شکست و تو که به بیدلی چه شکسته‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment