به وصول مقصد عافیت نه دلیل از بیدل دهلوی غزل 383

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به وصول مقصد عافیت نه دلیل جو نه عصا طلب

1 به وصول مقصد عافیت نه دلیل جو نه عصا طلب تو زاشک آن همه‌کم نه‌ای قدمی زآبله پا طلب

2 ز مراد عالم آب و گل به در جنون زن و واگسل اثر اجابت منفعل ز شکست دست دعا طلب

3 به‌کجاست صدر و چه آستان‌که گذشته‌ای تو از این و آن چو نگاه حسرت ازاین مکان‌، همه چیز رو به قفا طلب

4 ز سهر اگر همه بگذری‌، تو همان به سایه برابری به علاج شعلهٔ خودسری نمی ازجبین حیا طلب

5 به فسانهٔ هوس آنقدر مفروش شهرت‌کر و فر چو غبار انجمن سحر نفسی شمار و هوا طلب

6 ز هوای‌کبر و سر منی همه راست ننگ فروتنی توبه ذوق منصب ایمنی زپرشکسته هما طلب

7 دل ذره‌گر همه خون‌کند، زکم‌آوری چه فزون‌کند عملی‌گرازتوجنون‌کند، به‌عدم فرست و جزا طلب

8 کف پای حجله‌نشین ما، به خیال‌کرده‌کمین ما پی‌آرزوی‌جبین‌مابه‌سراغ‌رنگ حنا طلب

9 شده رمز جلوهٔ بی‌نشان به غبار آینه‌ات نهان نفسی به صیقل امتحان برو از میان و صفا طلب

10 طلب تو بس بود اینقدرکه ز معنیی ببری اثر به خودت اگرنرسد نظر به خیال پیچ و خدا طلب

11 چه خوش آن‌که ترک سبب‌کنی بهٔقین رسی وطرب‌کنی زحقیقت‌آنچه طلب‌کنی به طریق بیدل ما طلب

عکس نوشته
کامنت
comment