1 تا گشت دل زار ز دلدار جدا شد طاقت و راحت از دل زار جدا
2 از یار جدا نمی توان بود دمی چون زنده کسی بماند از یار جدا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خاک در تو کحل بصر کرده ایم ما وز هر که جز تو قطع نظر کرده ایم ما
2 ما را چه باک در ره عشق تو از رقیب تدبیر او بآه سحر کرده ایم ما
1 گل آمد باز گلشن فکر لطف از جنان دارد زمین از سبزه نو حیز رنگ آسمان دارد
2 فکنده در چمن آب روان بر پیچ و خم راهی چمن با آب حکم آسمان و کهکشان دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به