تا که روز از ادیب الممالک فراهانی قصیده 139

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

تا که روز از هفته و هفته ز مه ماه از سنه

1 تا که روز از هفته و هفته ز مه ماه از سنه نگذرد فیروز و فرخ باد نصرالسلطنه

2 صاحب فرخنده سردار معظم آنکه هست طلعتش چون آفتاب و فکرتش چون آینه

3 خانزاد حیدر است و چاکر شه زین سبب شد دعایش فرض بر هر مؤمن و هر مؤمنه

4 تا پرستار معارف گشت و پشتیبان علم بر سر گردون زدند این هر دو خرگاه و بنه

5 حزم او کوهی ز آسیب تزلزل بیهراس عزم او سیلی که از کوه آید اندر دامنه

6 شام تاریک وطن را فکرش افروزد چراغ همچنان کاندر فروزد آتش از آتش زنه

7 در سیاست آن چنان غالب که بندد فکرتش در قلوب خلق بر اندیشه بد روزنه

8 قدر وی در کشور ما آنچنان باشد عزیز کاب اندر کام عطشان نان به چشم گرسنه

9 در سپاه فضل و جیش عدل و اقلیم هنر اوست سالار نخستین با شکوه و طنطنه

10 چون شود بر قلب بدخواهان دولت حمله ور یسرش اندر میسره پیداست یمن از میمنه

11 با دل بیدار و مغز روشن و رأی درست ملک را ایمن کند از چشم‌های خائنه

12 شاد زی در سایه ملک اندرین خرم بهار ای درخت ملک بارت عز و بیداری تنه

عکس نوشته
کامنت
comment