- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
2 نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
3 شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا
4 هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا
5 بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا
6 سعدی اندر کف جلاد غمت میگوید بندهام بنده به کشتن ده و مفروش مرا