1 تا تیغ به عشق از نیام آخته ام پا و سر و دست عقل انداخته ام
2 بی زحمت آب و گل من این معنی را بشناخته ام چنان که بشناخته ام
1 دردمندانیم و مانده بی دوا همدم و همدرد ما هم درد ما
2 غرق در دریای بی پایان شدیم غیر ما دیگر نباشد آشنا
1 ظهوری لم یزل ذاتی بذاتی جمالی لایزال من صفاتی
2 مسما واحد اسما کثیر وفی تلوین اسمائی ثباتی
1 دل ما گشته است دلبر ما گل ما بی حد است و شکّر ما
2 ما همیشه میان گل شکریم زان دل ما قوی است در بر ما