1 تا به سریر عرب آن جسم نشست رعب عرب بر همه عالم نشست
2 فتنهٔ چشم آمده زان سو مدام تیغ زبان خفته میان نیام
1 گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را جا مده باری تو در دل دوستان دینه را
2 خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
1 ماهرویا، به خون من مشتاب کشتن عاشقان که دید صواب
2 چشمت، ار خون من بریخت چه شد ترک با تیغ بود مست و خراب
1 می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آب ما تشنه ایم تشنه خود را نمای آب
2 خاک در تو بر سر و چشم پر آب ماست پیوسته گر چه خاک شود زیر پای آب