1 به پاسخ بدو گفت کز بخردی نباشد جز افسانه ایزدی
2 مثل ها زدی گشت امروز کار عمل گرفرستی سوی کردگار
3 ازین در شود نام فردا عمل چو گشتی ز فردا درآید اجل
4 خرد خواند او را یکایک به نام تو برخیز زین پایه برتر خرام
1 چو تاریکی شب پدیدار شد سپه را زسر،رزم و پیکار شد
2 فروهشت در کوه چون پر زاغ برافروخت کیوان زکوکب چراغ
1 ببستند مه را به مریخ عقد به مفلس بدادند آن گنج نقد
2 چو بودش به زور وهنر دستبرد زمیدان جهان گوی خوبی ببرد
1 که گر می پذیری درین صیدگاه کنی سربلندم در این جایگاه
2 یک امروز و فردا هم اینجا بیا تو مهمان مایی و ما کدخدا