-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل چه سروست این که دارد برگ از نسرین و بار از گل
2 چو غنچه صد گره بر رشته کارم فتاد از غم سوی گلزار رفتم بارها نگشود کار از گل
3 کشیدم سرمه در چشم از خاک کف پایش عجب آیینه دارم که می گیرد غبار از گل
4 قراری گر ندارد در چمن گل جای آن دارد صبا بویی ز تو آورده و برده قرار از گل
5 مرا با داغهای تازه دارد عشق تو زانسان که گرداند مزین خار را فصل بهار از گل
6 بگوش گل اگر گوید صبا وصف گل رویت ز بلبل بیش خیزد ناله بی اختیار از گل
7 زد آن ابرو کمان صد تیر بر من وه چه بختست این کسان از خار گل چینند و ما چیدیم خار از گل
8 فضولی را چه سود از سیر گلشن بی گل رویت چو بر یاد تو او را می فزاید خار خار از گل