- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به سرای سپنج مهمان را دل نهادن همیشگی نه رواست
2 زیر خاک اندرونت باید خفت گر چه اکنونت خواب بر دیباست
3 با کسان بودنت چه سود کند؟ که به گور اندرون شدن تنهاست
4 یار تو زیر خاک مور و مگس چشم بگشا، ببین: کنون پیداست
5 آن که زلفین و گیسویت پیراست گر چه دینار یا درمش بهاست
6 چون ترا دید زردگونه شده سرد گردد دلش، نه نابیناست