- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا پیش پای بیند دور از تو دیده ما نزدیک کرده ره را پشت خمیده ما
2 از سیل گریه ما آفت زبسکه دیده است ناید بروی ما باز رنگ پریده ما
3 زآسایشی که دارد رفته بخواب راحت در دامن قناعت پای کشیده ما
4 پیوند آشنائی از نیک و بد بریدیم نه گل نه خار گیرد دامان چیده ما
5 دارد زاشگ و مژگان آب روان و سبزه از دل اگر بتنگی، بنشین بدیده ما
6 تا در زمین رسیده باران شرار گردد در مزرع امید آفت رسیده ما
7 دارد بسیر گیتی همچون سخن رفیقی دلگیر از سفر نیست نام دودیده ما
8 زلف بپا فتاده، تأثیر آن همین است کافتد کلیم در پا جیب دریده ما