1 تا دیده بر آن عارض گلگون افتاد چشمم ز سرشک چشمه خون افتاد
2 هر راز، که در پرده دل پنهان بود با خون دلم ز پرده بیرون افتاد
1 هرگز نبود خار بشوری چو نمک وز کاه چگونه می بسازند کسک؟
1 این سرو تاج غزان و آن کت مهراج هند این کله خان چین و آن کمر قیصری
1 روز رزم او چو رایتهای او صف بر کشند اختران از بیم سر در نیلگون چادر کشند
2 تیغ جان آهنج او چون بر کشد سر از نیام خلق باید تا بمیدانش تن بی سر کشند