- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کشد از رخ نقاب آن ماه سیمینساق من غوطه در حیرت زند این دیده مشتاق من
2 طاق ابرویش بدیدم جفت کلفت شد دلم رفت در سودای او بر باد جفت و طاق من!
3 بر سرم افتاده تا سودای آن شیرینسخن میسزد بر کهکشان پهلو زند قلپاق من!
4 ماش دل دادیم چون گندم به عشق او نخود قسمت سیمرغ غم شد ارزن و قوناق من
5 گوشت از تن رفت آخر در هوای وصل او ماند در صحرای هجران استخوان قاق من!
6 تا بدیدم ساق سیمینش دلم بیمار شد حبذا قربان ساق او تن ناساق من!
7 در جهان مثل قدش چاقم نمیگیرد دگر بس که چون سرو قد او راست باشد چاق من
8 از کمان با ضرب بازو راست تیر آید برون شد رقیب کجسعادت راست از شلاق من
9 طغرل اوج کمالم صید معنی میکنم لفظ بیمعنی بود بیجا مکن اطلاق من!