-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به نمو سری ندارد گل باغ کبریایی ندمیدهای به رنگی که بگویمت کجایی
2 پی جستجوی عنقا به کجا توان رساندن نه سراغ فهم روشن نه چراغ آشنایی
3 ره دشت عشق و آنگه من گشته گم درین ره به سر چه خار بندم الم برهنه پایی
4 زده آفتاب و انجم به قبول بارگاهت ز سر بریده بر سرگل طالع آزمایی
5 سر ریشهام ندانم به کجا قرار گیرم ته خاک هم نیاسود گل باغ خود نمایی
6 ز شکوه ملک صورت سربرگ و بارم این بس که ز خاک اهل معنی کنم آبرو گدایی
7 همه تن چو سایه رنگم به صفا چه نسبت من مگرم زنند صیقل به قبول جبهه سایی
8 من بیخبر کجایم که در دگر گشایم ز تو آنچه وانمایم تویی آنکه وانمایی
9 ز جهان رمیدم اما نرهیدم آنقدرها که هنوزهمچو صبحم قفسیست با رهایی
10 خرد فسرده جولان چه دهد سراغ عرفان بدرد مگرگریبان ز جنون نارسایی
11 چه شگرف دلربایی، چه قیامت آشنایی نه ز ماست عالم تو نه تو از جهان مایی
12 بم و زیر ساز امکان به ادبگه ثنایت عرقی دمانده بیرون ز جبین تر صدایی
13 به صد انجمن من و ما سرو برگ ماست یکتا همه موج یک محیطم همه خلق یک خدایی
14 به محیط عشق یارب به چه آبرو ببالیم چو حباب کرده عریان همه را تنک ردایی
15 ز وصال مهرتابان چه رسد به سایه بیدل روم از خود و تو گردم که تو درکنارم آیی