-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آشکارا کنم این درد که در جان دارم عاشق روی توام از تو چه پنهان دارم
2 من بیچاره کجا وصل تو یابم، لیکن می دهم جان به تمنّای تو تا جان دارم
3 بعد ازین این سر شوریده و سامان هیهات زین تمنّا که من بی سر و سامان دارم
4 روز محشر چه غم از آتش دوزخ باشد دوزخ اینست که من در دل سوزان دارم
5 عاقلان را هوس نعمت جنّت باشد من دیوانه سر صحبت جانان دارم
6 دوست خواهم چه غم از سرزنش دشمن و دوست کعبه خواهم چه غم از خار مغیلان دارم
7 خواب بر دیده حرام است من مسکین را که ز فکرت همه شب سر به گریبان دارم
8 خلق گویند که درمان دل ریش بکن من خود این درد دل از مایه درمان دارم
9 چون جلال ار سخنم هست پریشان چه عجب که مسلسل غم آن زلف پریشان دارم