تا عاشق آن از جلال الدین محمد مولوی غزل 1459

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم

1 تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم

2 ماننده مریخی با ماه و فلک خشمم وز چرخ کله زرین در ننگم و در عارم

3 گر خویش منی یارا می بین که چه بی‌خویشم ز اسرار چه می پرسی چون شهره و اظهارم

4 جز خون دل عاشق آن شیر نیاشامد من زاده آن شیرم دلجویم و خون خوارم

5 رنجورم و می دانی هم فاتحه می خوانی ای دوست نمی‌بینی کز فاتحه بیمارم

6 حلاج اشارت گو از خلق به دار آمد وز تندی اسرارم حلاج زند دارم

7 اقرار مکن خواجه من با تو نمی‌گویم من مرده نمی‌شویم من خاره نمی‌خارم

8 ای منکر مخدومی شمس الحق تبریزی ز اقرار چو تو کوری بیزارم و بیزارم

عکس نوشته
کامنت
comment