- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به لندن کرد نطقی، لرد معروف کزو یک ملتی، گردیده مشعوف
2 برای موطن جمشید و سیروس خورد آن ناطق مشهور افسوس؟!!
3 چنان می سوزدش دل، آن یگانه! که صاحب خانه ای از بهر خانه
4 گهی با روس بندد عهد و پیمان به قصد این که گیرد، خاک ایران:
5 کند اشغال از بوشهر تا رشت بگیرد کوه و صحرا و در و دشت
6 وزیری را کند تطمیع و تهدید امیری را کند از شهر تبعید
7 برد خدام ملت را اسیری کند از خائنین، دستگیری
8 گهی چون بی وفایانش همی خواند گهی از جنس ایرانی سخن راند
9 گهی گسترده، خوان نعمت از زر که ایران را، زند آذر در آذر
10 بگیرد خائنین را، او در آغوش: که ملک جم شود تا امن و مغشوش
11 صلاح این طور می داند که ایران شود مستملکاتی ز انگلستان!
12 ولی خفته است در ایران بسی شیر کجا گردن نهند، در زیر زنجیر
13 ز صفاری ز سلجوقی و دیلم نگویم ز «آل بویه » بیش یا کم
14 شه اسماعیل و شه طهماسب دیده چو شه عباس، مردی پروریده
15 اگر سام و نریمان، شد فسانه ز «نادر» کی توان جستن بهانه!
16 که ایران شیر نر، بسیار دارد هژبر حمله ور ، بسیار دارد
17 تهی هرگز از آنان، ملک جم نی که شیرانش برند، از دشمنان پی
18 دلیران وطن، همت گمارند به حلقوم اجانب، پا گذارند