- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 که دهد مرا نشانی ز تو ای نگار جانی که نشان هر نشانی است نشان بی نشانی
2 نه ز صورت تو رسمی نه ز معنی تو اسمی که برون ز هر خیالی و فزون ز هر گمانی
3 بتو ای یگانه دلبر که شود دلیل و رهبر نه ترا به حسن مانند و نه در کمال ثانی
4 مگر آنکه شعلۀ روی تو سوز دل نشاند بتجلی تو بینند جمال «لن ترانی»
5 بکدام سعی و کوشش به تو می توان رسیدن مگر آنکه چهره بگشائی و سوی خود کشانی
6 نه به جد و جهد مردی به مراد خود رسیدم نه ز احتمال هجران به وصال خود رسانی
7 نه مرا مجال درگاه تو تا بسر بیایم نه تو آمدی که تا سر فکنم بمژدگانی
8 من و حسرت تو خوردن من و از غم تو مردن چه در از غمت نیاسود چه سود زندگانی
9 من و آتش فراقت من و سوز اشتیاقت که توان ز جان گذشتن نتوان ز یار جانی
10 چه خوش است صبر بلبل به امید صحبت گل من و بعد از این تحمل، تو و هرچه می توانی
11 دل مفتقر ز خونابۀ غصۀ تو سر خوش ز تو درد، عین درمان، و غم تو شادمانی