بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی
بابافغانی شیرازی

به بستر افتم و مردن از بابافغانی شیرازی غزل 335

غزل 335 ام از 695 غزلیات

به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش

1 به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش بدین بهانه مگر آرمش به خانهٔ خویش

2 بسی شبست که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانهٔ خویش

3 بیا که هر که بدانست قیمت دم نقد به عالمی ندهد عیش یک زمانهٔ خویش

4 به عشوهٔ می و نقلت به دام آوردم دلت چگونه ربودم به آب و دانهٔ خویش

5 حسود تنگ‌نظر گو به داغ غصه بسوز که هست خاتم مقصود بر نشانهٔ خویش

6 سگ عنان خودم خوان که دولتم اینست سرم بلند کن از خط تازیانهٔ خویش

7 کلید گنج سعادت به دست شاه‌وَشی‌ست که بر فقیر نبندد در خزانهٔ خویش

8 نه مرغ زیرکم ای دهر سنگسارم کن چرا که برده‌ام از یاد آشیانهٔ خویش

9 مرو که سوز فغانی بگیردت دامن سحر که یاد کند مجلس شبانهٔ خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش

شاعر شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش بابافغانی شیرازی می باشد.

شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش چیست ؟

قالب شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش غزل است

مضمون اصلی شعر به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر